آیه عذاب
پنج شنبه 28 آبان 1388      5803بازديد


بر کرانه‌ی الغدیر 12

قرآن

غدیر در قرآن 3

آیه عذاب، سوره معارج آیه  اول تا سوم:

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ

پرسنده ای از عذابی پرسید که بر کافران فرود خواهد آمد و کس آن را، دفع نتواند کرد ، از ‏جانب خدا که صاحب آسمانهاست ‏

 

زمان و مکان و شأن نزول آیه عذاب

چند روز پس از واقعه غدیر و ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به مردم و پخش خبر ‏آن در بلاد و جزیره، فردی به نام جابر پسر نضر خود را به مدینه رساند و در مسجد پیامبر ‏حضور یافت و در حقانیت ولایت امام علی تشکیک کرد و برای آزمونِ حقانیتِ آن، از خداوند ‏خواهان عذاب شد. خداوند بی درنگ بر او عذاب فرستاد و آیه «‌ سأل سائل بعذاب واقع » ‏نازل شد.

 

شأن نزول آیه عذاب در احادیث اهل سنت:‏

• ابوعبید هروی در غریب القرآن می‌نویسد چون فرستاده خدا در غدیر خم آنچه را ‏باید می‌رساند، رساند، و خبر آن در بلاد پخش شد، جابر پسر نضربن حارث بن ‏کلده عبدری آمد و گفت: ای محمد، از سوی خدا فرمانمان دادی که گواهی دهیم ‏که خدایی جز الله نیست و این که فرستاده خدا هستی و به نماز و روزه و حج و ‏زکات فرمان دادیمان از تو پذیرفتیم، به اینها بسنده نکردی تا آنجا که بازوی پسر ‏عمویت را بالا بردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی "هرکه را من مولای اویم علی ‏مولای اوست"، آیا این خواسته‌ی توست یا خواسته‌ی خدا. ‏

فرستاده خدا فرمود "قسم به آنکه خدایی جز او نیست این خواسته خداست".‏

جابر می‌رفت که شترش را سوار شود که گفت: خدایا اگر آنچه محمد می‌گوید راست ‏است بر ما از آسمان سنگ ببار یا کیفری دردناک بر ما فرست. اما هنوز به شترش ‏نرسیده بود که خداوند سنگی بر او پرتاب کرد که بر سرش خورد و از انتهای بدنش درآمد ‏و او را کشت و خداوند نازل کرد که "سأل سائل بعذاب واقع"‏

 

• ابواسحاق ثعلبی نیشابوری (م 427 یا 437هـ) در الکشف و البیان (خطی. برگ ‏‏234) گوید: «از سفیان پسر عیینه پرسیده شد که آیه عذاب درباره چه کسی ‏نازل شد؟ ‏

گفت: چیزی از من پرسیدی که پیش از تو کسی نپرسیده بود. حدیث کرد مرا پدرم از ‏امام صادق علیه‌السلام، از پدرانش علیه‌السلام، فرمود: «چون فرستاده خدا صلی‌الله ‏علیه وآله وسلم در غدیرخم مردم را فرا خواند و گرد آمدند، دست علی علیه‌السلام را ‏گرفت و فرمود: «هر که را مولای اویم علی مولای اوست» این رویداد در بلاد پخش ‏شد و به حارث پسر نعمان فهری رسید، بر شترش سوار شد و نزد فرستاده خدا ‏صلی‌الله علیه وآله وسلم آمد تا به ابطح رسید، از شترش فرو آمد و آن را خواباند و ‏گفت: «ای محمد! از سوی خدا فرمودی‌مان که گواهی دهیم خدایی جز‌ الله نیست و ‏اینکه تو فرستاده خدا هستی، آن را پذیرفتیم، فرمودی‌مان که پنج‌بار نماز گزاریم، آن را ‏پذیرفتیم، به زکات فرمودی‌مان پذیرفتیم، فرمودی‌مان که یک ماه روزه بگیریم، ‏پذیرفتیم، به حج فرمودی‌مان پذیرفتیم، سپس به اینها بسنده نکردی تا آنجا که دو ‏بازوی پسر عمویت را بالا بردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: «هر که را مولای ‏اویم علی مولای اوست» آیا این خواسته توست یا خواسته خدا؟» فرمود: «به آنکه ‏جز او خدایی نیست سوگند  که این خواسته خداست» حارث پسر نعمان رفت که ‏شترش را سوار شود و می‌گفت: «خدایا! اگر آنچه را محمد می‌گوید راست است از ‏آسمان بر ما سنگ ببار یا کیفری دردناک بر ما فرست». ‏

هنوز به شترش نرسیده بود که خداوند سنگی بر او پرتاب کرد که بر سرش خورد و از ‏تهَش درآمد و او را کشت. خداوند نازل فرمود: «سال سائل بعذاب واقع...»‏


ر.ک: خلاصه الغدیر، ص 257، برگزیده و ترجمه‌ی دکتر محمود رضا افتخارزاده

مطالب بیشتر


 نظرات شما



نام    
پست الكترونيكي:  
نظر:  
 
 
 
 
   
دریافت اطلاعات...
مقالات
دریافت اطلاعات...