بر کرانهی الغدیر 4
گروه نامردان
برایتان از تاریخ میگویم. از روزهایی سیاه و مردمانی سیاهروتر. آدمنمایانی که همه بودند و به چشم خود دیدند و شنیدند آنچه را که پیامبر گفت، اما با گستاخی آن را زیر پا نهادند و پامال نمودند. حتی وقتی به خدا قسَمشان دادند که شما را به خدا آیا نشنید و ندیدید، محکم گفتند که چرا دیدیم و شنیدیم؛ اما من ماندهام که چگونه باز سر تافتند و...
اگر میخواهید بدانید چرا پنجرهی نگاهتان را به این کوچهی تاریک از زمان گشودم حتما سری به این مقدمه بزنید و آنگاه این برگ از تاریخ را بخوانید:
روز شورا، مدینه، سال 23 یا آغاز سال 24 هجری
خوارزمی در مناقب 217 (313/314) گوید: «خبر داد مرا سعد پسر عبدالله همدانی مروزی،...، از ابوطفیل عامر پسر واثله که گفت: روز شورا با علی، بر در خانه بودم، شنیدم که به آنان میگفت: با شما به چیزی احتجاج میکنم که نه عربتان و نه عجمتان تواند که آن را تغییر دهد، سپس فرمود: «ای گروه! همگیتان را به خدا سوگند میدهم: آیا... آیا... آیا... آیا در میانتان جز من کسی هست که فرستاده خدا(ص) به او گفته باشد: «هر که را من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا! دوست بدار هر که را دوستداردش و دشمن باش هر که را دشمنی ورزدش و باید که حاضر به غایب این را برساند»
همگی گفتند: نه.
همین احتجاج را دیگر مشایخ حدیث نقل کردهاند:
حموئی/ فرائد. باب 58 (1/319/251): از طریف خوارزمی با همان سلسله سند.
ابن حاتم/ الدّرالنظیم 1/161: از طریق ابن مردویه با سند دیگری از ابوطفیل.
ابن حجر/ صواعق 75، 93 (126، 156): از دارقطنی.
ابن عقده/ حدیث الولایة: از ابوطفیل، در: طوسی/ امالی 7/212 (332/667، 554/1169).
عقیلی/ الضعفأ 1/211/258: از ابوطفیل.
ذهبی / میزان 1/205 (1/441/1643): از عقیلی.
ابن حجر/ لسان 2/157 (2/198/2212): از عقیلی.
ابن ابی الحدید/ شرح 2/61 (6/167/73).
ابن عبدالبر/ استیعاب 3/35 (3/1098/1855): از ابوطفیل.
ر.ک: خلاصه الغدیر، ص 212، برگزیده و ترجمهی دکتر محمود رضا افتخار زاده