پژوهشی پیرامون سند زیارت جامعه کبیره
درآمد
سند زیارت جامعه
بررسی سند زیارت جامعه
قرائن و شواهد صدور زیارت جامعه کبیره
یکم: وجود زیارت جامعه در من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام
دوم: استناد عالمان امامی به زیارت جامعه
سوم: وجود شرحهای فراوان پیرامون زیارت جامعه
چهارم: معارف بلند زیارت جامعه
پنجم: هماهنگی زیارت جامعه با سایر روایات
جمع بندی
زیارت جامعه کبیره یکی از معروفترین زیارت نامههای ائمه علیهم السلام است که از وجود گهربار هادی اُمت علیه السلام تراوش کرد. امام هادی علیه السلام در این زیارت، منشور بلند امامت را با بیانی شیوا و مثال زدنی به رهجویان مکتب امامت آموخته است.
آنچه ما را به نگارش مقاله پیشرو واداشت، انکار یا دست کم تردید برخی، پیرامون سند این زیارت و در مرحله بعد، صدور آن از امام هادی علیه السلام، است.
در این نوشتار کوشش مختصری شده تا اعتبار سند این زیارت و احراز صدور آن از امام هادی علیه السلام را نتیجه گیرد.
مطالب این نوشتار در دو ساحت بررسی سندی زیارت جامعه و جمع آوری قرائن و شواهد احراز صدور متن آن، تنظیم شده است.
زیارت جامعه امام هادی علیه السلام اولین بار توسط شیخ صدوق ره، با سند زیر به ثبت رسیده است. عالمان و محدثان بعد از صدوق ره، به اتفاق این روایت را از او دریافت نمودند.
علیّ بن أحمد بن موسى و محمّد بن أحمد السنانیّ و الحسین بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المکتّب- رضی اللّه عنهم- عن محمّد بن أبی عبد اللّه الکوفیّ عن محمّد بن إسماعیل البرمکی قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِی قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِیغاً کَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْکُم ...
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ وَ أَبُو الْحُسَیْنِ الْأَسَدِیُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْمَکِّیُّ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِیغاً کَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْکُمْ ...
پیش از آنکه سلسله راویان زیارت جامعه را مورد بررسی قرار دهیم، خوب است دیدگاه برخی عالمان پیرامون سند زیارت جامعه را بازگو کنیم.
علامه مجلسی ره درباره درستی سند و متن زیارت جامعه می گوید:
انها أصح الزیارات سندا وأفصحها لفظا وأبلغها معنى.
این زیارت از نظر سند، صحیحترین، از جهت لفظ فصیحترین و به حسب معنی بلیغترین زیارتهاست.
مرحوم حر عاملی، صاحب کتاب شریف وسائل الشیعه نیز به صحت سند زیارت جامعه تصریح دارد و می نویسد:
الباب التاسع فى جملة من الاحادیث المعتمدة الواردة فى الاخبار بوقوع الرجعة لجماعة من الشیعة و غیرهم من الرعیة و ما یدلّ على امکانها و عدم جواز انکارها و الاحادیث فى ذلک کثیرة جدّا ... الاول ما رواه الشیخ الجلیل رئیس المحدثین أبو جعفر بن بابویه فى کتاب من لا یحضره الفقیه و فى عیون الاخبار و الشیخ الجلیل رئیس الطائفة أبو جعفر الطوسی فى کتاب التهذیب بأسانیدهما الصحیحة عن محمّد بن إسماعیل البرمکی عن موسى بن عبد اللّه النخعى قال: قلت لعلى بن محمّد بن علی بن موسى علیهم السلام: علّمنى قولا أقوله بلیغا ...
باب نهم پیرامون پارهای از احادیث مورد اعتمادی است که در رابطه با وقوع رجعت یک عده از شیعیان وغیر آنها است و روایاتی که دلالت بر امکان رجعت دارد. احادیث در این باره فراوان است ... روایت اول را شیخ صدوق ره در کتاب من لا یحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا علیه السلام و شیخ طوسی ره در کتاب تهذیب با سندهایشان که یکی از آنها [و یا هر دوی آنها] روایت صحیح از موسی بن عمران نخعی از امام هادی علیه السلام است ...
شیخ صدوق رحمة الله علیه
شیخ صدوق رحمة الله علیه اولین نفر در این سند قرار دارد. جایگاه فاخر او بر کسی پوشیده نیست. دانشمندان امامی او را به بزرگی یاد کردند. از باب نمونه شیخ طوسی ره درباره او می نویسد:
محمد بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی جلیل القدر یکنى أبا جعفر کان جلیلا حافظا للأحادیث بصیرا بالرجال ناقدا للاخبار لم یر فی القمیین مثله فی حفظه وکثرة علمه.
محمد بن علی بن حسین بن موس بن بابویه قمی، انسانی بلند مرتبه است. او حافظ احادیث، آگاه به رجال و ناقد اخبار است. در میان قمیها کسی مثل او در حفظ و کثرت دانش، دیده نشد.
راویان طبقه قبل از صدوق
طبقه قبل از شیخ صدوق ره، مطابق سند من لا یحضر، سه نفر و بر اساس سند عیون، چهار نفرند. اعتبار این طبقه [سه یا چهار نفر] را از جنبههای گوناگون می توان ثابت نمود.
نخست آنکه برخی از عالمان، نقل صدوق ره از یک نفر را موجب اعتبار آن شخص دانستند. از باب نم ونه شهید ثانی ره پیرامون یک فرع فقهی می نگارد:
وإنما ترک المصنف العمل بها لأن فی سندها عبد الواحد بن عبدوس النیسابوری وهو مجهول الحال مع أنه شیخ ابن بابویه وهو قد عمل بها فهو فی قوة الشهادة له بالثقة ومن البعید أن یروی الصدوق رحمه الله عن غیر الثقة بلا واسطة.
همانا مصنف [محقق حلی ره] عمل به این روایت را ترک کرد برای آنکه در سندش عبد الواحد بن عبدوس وجود دارد و او فردی مجهول الحال است. [شهید ثانی می گوید:] در حالی که وی استادِ ابن بابویه [صدوق ره] است و صدوق ره به این روایت عمل کرده است. این [عمل شیخ صدوق ره به روایت عبد الواحد بن عبدوس] همانند آن است که به وثاقت عبد الواحد بن عبدوس شهادت داده باشد. بعید است که صدوق ره از فردی که مورد وثوق نیست، بدون واسطه روایت نقل کند.
روشن است؛ آنچه از کلام امثال شهید ثانی استفاده می شود، وثاقت مشایخ شیخ صدوق ره، است. حال آن فرد عبد الواحد بن عبدوس باشد یا کسی دیگر، مانند راویانی را که در سلسله سند فوق وجود دارند.
جنبه دوم، آنکه علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق در این طبقه وجود دارد. او از جمله کسانی است که صدوق ره روایات پُر شماری از او نقل کرده است. جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.
عدهای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می دانند. از جمله مرحوم آیت الله بروجردی در یک سخنی چنین می آورد:
الظاهر أنّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین أخذوا الحدیث عنه فإذا کان الآخذ مثل الشیخ أو المفید أو الصدوق أو غیرهم من الأعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقى ارتیاب فی وثاقته أصلا.
ظاهر آن است که وثاقت راوی را می توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی ماند.
جنبه سوم، بر فرض آنکه دو وجه نخست را نادیده بگیریم، به نظر می آید صرف وجود سه یا چهار راوی در یک طبقه، درصد قابل توجهی از اعتماد را نسبت به این طبقه به وجود می آورد.
با توجه به این وجوه چندگانه، بدون هیچ تردیدی می توان نسبت به سه یا چهار راوی قبل از صدوق رحمة الله علیه اعتماد نمود.
محمد بن ابی عبد الله کوفی یا ابو الحسین اسدی
در طبقه دیگر آنگونه که از سلسله سند عیون اخبار الرضا علیه السلام بر می آید، دو راوی با نامهای محمد بن ابی عبد الله کوفی و ابو الحسین اسدی وجود دارد، اما مطابق سند من لا یحضر، در این طبقه یک نفر یعنی محمد بن ابی عبد الله کوفی، وجود دارد. به نظر می رسد، اینها یک نفرند چنانچه مرحوم نجاشی، به هنگام شرح حال محمد بن ابی عبد الله کوفی می نویسد:
محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی أبو الحسین الکوفی یقال له محمد بن أبی عبد الله کان ثقة صحیح الحدیث.
محمد بن جعفر بن عون اسدی که به او محمد بن ابی عبد الله کوفی گفته می شود، انسانی مورد اعتماد و دارای احادیث درست بود.
شیخ طوسی رحمة الله علیه هم در کتاب "الغیبه" می گوید:
قد کان فی زمان السفراء المحمودین أقوام ثقات ... منهم أبو الحسین محمّد بن جعفر الأسدی.
در زمان سفیران بزرگوار امام زمان علیه السلام طایفههای مورد وثوقی بودند ... یکی از اینها ابو الحسین محمد بن جعفر اسدی [محمد بن ابی عبد الله کوفی] است.
محمد بن اسماعیل بن بشیر برمکی
راوی طبقه دیگر محمد بن اسماعیل بن بشیر برمکی است. نجاشی درباره او می گوید:
محمد بن إسماعیل بن أحمد بن بشیر البرمکی ... وکان ثقة مستقیما.
وی فردی مورد وثوق و دارای عقیده مستقیم بود.
البته ابن غضائری او را تضعیف می کند اما علامه ره حلی قول نجاشی را ترجیح می دهد. او می نویسد:
محمد بن إسماعیل بن أحمد بن بشیر البرمکی اختلف علماؤنا فی شأنه فقال النجاشی: انه ثقة مستقیم وقال ابن الغضائری: انه ضعیف. وقول النجاشی عندی أرجح.
علماء درباره محمد بن اسماعیل برمکی اختلاف دارند. نجاشی گفت: او مورد وثوق و مستقیم است و ابن غضائری او را ضعیف می داند. گفته نجاشی نزد من رحجان دارد.
آیت الله خویی ره هم گفته نجاشی را بر می گزیند و می گوید:
الکتاب المنسوب إلى ابن الغضائری لم تثبت صحة نسبته وعلیه فتوثیق النجاشی لمحمد بن إسماعیل هذا بلا معارض.
درستی انتساب کتاب ابن غضائری به او ثابت نیست. بنا بر این توثیق نجاشی درباره محمد بن اسماعیل برمکی، بدون معارض [و قابل قبول] است.
موسی بن عمران نخعی
راوی طبقه نخست، موسی بن عمران نخعی است. البته در «من لا یحضر» شیخ صدوق رحمة الله علیه و کتابهایی مانند «تهذیب» شیخ طوسی رحمة الله علیه که از «من لا یحضر» نقل کردند، این فرد با اسم موسی بن عبد الله نخعی به ثبت رسیده است. اما به نظر می رسد این دو، یک نفرند. مرحوم نمازی همین دیدگاه را باختیار می کند و می نویسد:
موسى بن عبد الله النخعی متحد مع ابن عمران النخعی وأحدهما اسم جده.
موسی بن عبد الله نخعی با موسی بن عمران متحد است و یکی از این دو، نام جد موسی است.
آیت الله سند هم در تایید همین نظر، می نگارد:
اَنّ وحدة الطریق للصدوق تقتضی وحدة الراوی أیضاً
شیخ صدوق رحمة الله علیه زیارت جامعه را با یک سند در دو کتاب من لا یحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا علیه السلام، آورده است. این نشان می دهد راوی آخر، یک نفر است که در یک جا موسی بن عمران و جای دیگر، موسی بن عبد الله ثبت شده است.
.
به هر حال؛ کتابهای رجالی شرح حال روشنی از موسی بن عبدالله یا همان موسی بن عمران نخعی که راوی کلیدی این سند است، به دست ندادند. اما با توجه به قرائن و شواهد ذیل می توان به جایگاه قابل اعتماد او دست یافت.
قرینه نخست، آنکه افراد مورد وثوق از او روایت نقل کردند. همانطور که پیشتر بیان شد، نقل قول چند انسان مورد اعتماد از یک نفر، آن هم در مواردی به طور فراوان و پُر شمار، نشان از اعتماد آنان نسبت به آن فرد می باشد.
1-1: از جمله این افراد، محمد بن ابی عبد الله کوفی است که جلالت قدر او از نگاه نجاشی و شیخ طوسی رحمة الله علیه در همین نوشتار گذشت. البته در سند زیارت جامعه، محمد بن ابی عبد الله کوفی با یک واسطه از موسی بن عمران نقل می کند اما در دهها مورد دیگر، راوی مستقیم و بدون واسطه از موسی بن عمران است.
نکته قابل توجه آنکه نجاشی بعد از آنکه محمد بن ابی عبد الله کوفی را توثیق می کند، می گوید او از افراد ضعیف روایت نقل می کند [أنه روی عن الضعفاء]. این سخن نجاشی لطمهای به وثاقت موسی بن عمران وارد نمی کند و نمی توان گفت که احیاناً موسی بن عمران از جمله افراد ضعیف است که محمد بن ابی عبد الله کوفی از او نقل کرده است، چرا که این مطلب را درباره کسی که محمد بن ابی عبد الله کوفی روایات اندکی از او نقل کرده، چه بسا بتوان پذیرفت اما درباره موسی بن عمران نمی توان پذیرفت زیرا به طور طبیعی اگر این فرد نزد محمد بن ابی عبد الله فردی ضعیف و غیر قابل اعتماد می بود، هیچگاه دهها روایت از او نقل نمی کرد.
2-1: تعدادی از روایات موسی بن عمران توسط محمد بن موسی بن متوکل، به دست ما رسیده است. وثاقت محمد بن موسی بن متوکل بر پایه مطالب ذیل ثابت است: مطلب نخست: شیخ صدوق ره روایات فراوان از او در کتابهای گوناگونش نقل می کند. گذشت که کثرت نقل صدوق رحمة الله علیه از یک نفر، نشان از اعتماد و تایید او نسبت به آن فرد است.
مطلب دوم: علامه حلی رحمة الله علیه در کتاب رجالی خود "خلاصه الاقوال" حکم به وثاقت او نموده است.
مطلب سوم: سید بن طاووس رحمة الله علیه وثاقت او را مورد اتفاق می داند. آیت الله خویی رحمة الله علیه در این باره می گوید:
ادعى ابن طاووس فی فلاح السائل عند ذکر الروایة عن الصادق علیه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" الاتفاق على وثاقته فالنتیجة أن الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته.
سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که روایت امام صادق علیه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" را آورد، ادعای اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، نمود. بنا بر این شایسته نیست در وثاقت او توقف کنیم.
3-1: محمد بن إسماعیل برمکی هم همانطور که در سلسله سند زیارت جامعه ملاحظه نمودید، راوی مستقیم موسی به عمران به شمار می رود. پیشتر گذشت که وی از دیدگاه افرادی مانند نجاشی و علامه حلی رحمة الله علیه فردی مورد اعتماد است.
قرینه دوم بر وثاقت موسی بن عمران، روایات برجای مانده از اوست. بسیاری از روایات که موسی بن عمران در آن وجود دارد، روایات اعتقادی و معارفی است. با بررسی این روایات به راحتی می توان گفت که او دارای عقیدهای مستقیم و معرفت شناسی محکم بوده است.
قرینه سوم بر وثاقت موسی بن عمران، درخواست او از امام هادی علیه السلام است. عدهای از عالمان از جمله آیت الله سند، بر این اعتقادند که درخواست او از امام هادی علیه السلام تا آنکه متنی کامل به او آموزش دهد تا با خواندن آن بتواند همه امامان علیهم السلام را زیارت کند، خود می تواند نشان از جایگاه بلند این راوی و معرفت او به مقام اهل بیت علیهم السلام داشته باشد. قابل توجه آنکه امام علیه السلام درخواست او را اجابت نمود و منشور بلند امامت را در قالب زیارتنامه فوق به او آموخت.
بر پایه آنچه گذشت، دانستیم که سلسله سند زیارت جامعه بر اساس قواعد دانش رجال، قابل قبول است. تنها راوی مورد بحث، موسی بن عمران نخعی است که وثاقت و اعتبار او با توجه به قرائن و شواهد گوناگون ثابت است.
به طور کلی مباحث مربوط به دانش رجال و بحثهای سندی به جهت کشف و احراز صدور روایت از این طریق است. اصل این بحث، موضوعیت ذاتی ندارد بلکه طریقت دارد و ارزش آن به این است که راهی برای اطمینان به صدور حدیث از معصوم علیه السلام است. بنا بر این؛ از هر راهی که این اطمینان حاصل شود، کفایت می کند و آن روایت قابل پذیرش است. حال سبب اطمینان، عدالت راوی یا وثاقت او باشد یا مثل آنکه متن روایت به گونهای باشد که صدور آن از غیر معصوم ممکن نباشد و یا هر راه دیگر.
اصولاً از نظر محدثان متقدم امامی، معیار صحت احادیث، وثوق صدوری بوده نه وثوق سندی و اگر به صحت صدور یک حدیث اطمینان می یافتند، دیگر بررسی سند مطرح نبود.
به هر حال؛ اگر شواهد و قرائن به اندازهای باشد که اطمینان به صدور این روایت از امام هادی علیه السلام بیاورد، حتی اگر فرضاً زیارت جامعه دارای سند معتبری نباشد، لطمهای به اتقان و اعتبار آن وارد نمی شود و می توان این زیارتنامه را به معصوم علیه السلام نسبت داد و از آن بهره گرفت.
در ادامه شواهدی را که در احراز صدور زیارت جامعه کبیره از امام هادی علیه السلام، وجود دارد مورد بررسی قرار می دهیم.
شیخ صدوق رحمة الله علیه شخصیتی است که به شدت با غلو مبارزه می کند. این امر نزد اهل فن روشن است. از سوی دیگر؛ او به گفته شیخ طوسی رحمة الله علیه که در همین نوشتار بیان کردیم، نسبت به رجال آگاه و نقد کننده اخبار و روایات است.
حال چنین شخصیتی با آن فضای فکری در کنار احاطهای که نسبت به روایات دارد، بخشی از زیارت جامعه کبیره را با آن مضامین بلندی چون وساطت ائمه علیهم السلام در رزق و دیگر مقامات بسیار بلند مرتبه آنان، در مطلع کتاب فقهیاش «المُقنع» ذکر می کند، علاوه بر آن، تمامی این زیارت را در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» و کتاب «من لا یحضره الفقیه» که یکی از کتابهای اربعه امامیه و یکی از مهمترین منابع استنباط در مذهب شیعه دوتزده امامی به شمار می رود، نقل می کند. نکته قابل توجه آنکه؛ صدوق رحمة الله علیه در مقدمه کتاب «من لا یحضره الفقیه» می فرماید:
«ولم أقصد فیه قصد المصنّفین فی إیراد جمیع ما رووه؛ بل قصدت فیه إلى إیراد ما أُفتی به وأحکم بصحّته وأعتقد فیه أ نّه حجّة فیما بینی وبین ربّی ـ تقدّس ذکره وتعالت قدرته ـ وجمیع ما فیه مستخرج من کتب مشهورة علیها المعوّل وإلیها المرجع».
من همانند دیگر نویسندگان قصد نکرده ام که تمامی روایاتی را که یافته ام، نقل نمایم بلکه احادیثی را بیان نموده ام که بر اساس آن فتوا داده و صحت آن را تایید می کنم و معتقدم که بین من و خدای بلند مرتبه ی قادر، حجت می باشد. تمامی احادیثی را که در این کتاب آورده ام از کتابهای مشهوری نقل نموده ام که مورد اعتمادند و از کتابهای مرجع [مورد عالمان دینی] هستند.
علاوه بر آنکه، روایت فوق، در تهذیب الاحکام شیخ طوسی رحمة الله علیه به عنوان یکی دیگر از کتابهای اربعه امامیه هم به ثبت رسیده است. اگر چه مؤلف تهذیب روایت را از صدوق رحمة الله علیه نقل می کند، اما باید توجه داشت که انتخاب این روایت و ثبت آن در این کتاب مهم، در جای خود، درخور توجه است.
بنا بر این؛ ثبت زیارت جامعه در دو کتاب از کتابهای اربعه [پراهمیت ترین کتابهای حدیثی نزد شیعه اثنی عشری]، به ویژه من لا یحضر ه الفقیه شیخ صدوق رحمة الله علیه، قرینه مهم و درخور توجهی برای اعتبار و اتقان این زیارت به شمار می رود.
در پایان، سخن برخی محققان درباره اعتبار این روایت را می آوریم:
«از نظر مـحدثان سـدههای چهارم و پنجم مانند: کلینی، صدوق، شیخ طوسی رحمة الله علیهم که حدیث را فقط به صحیح و غیرصحیح تقسیم میکردهاند، ظاهراً زیارت جامعه کبیره صحیح یا مقبول بـه شـمار میآمده است. زیرا آنان در آن روزگـار بـه سـبب نزدیکی به زمـان مـعصومین علیهم السلام قراین مرجحهای در اخـتیار داشـتهاند یا این زیارت را در اصول و کتابهای معتبری که در اختیارشان بوده است دیده و بدان اعتماد کـردهاند»
فقراتی از زیارت جامعه کبیره و در مواردی تمام آن، در بسیاری از میراث علمی امامیه، به چشم می خود. از باب نمونه عدهای از فقهاء لابه لای مباحثشان به زیارت جامعه استناد یا استشهاد نمودند. بدیهی است استناد یا استشهاد این دانشمندان به نوبه خود می تواند قرینهای بر اعتبار این زیارت به حساب آید.
ملا محسن فیض کاشانی رحمة الله علیه متن زیارت جامعه را در " باب ما یجزی من القول عند زیارة جمیع الأئمة والقول البلیغ فی ذلک " از کتاب الوافی، می آورد.
شیخ انصاری رحمة الله علیه می نویسد:
والکلام فی الخوارج یظهر ممّا ذکرنا فی الناصب فإنّهم أشدّ النواصب مضافاً إلى إطلاق « المشرک » علیهم فی بعض الأخبار کما فی الزیارة الجامعة: ومن حاربکم مشرک.
از آنچه که درباره نواصب گفتیم، سخن درباره خوارج روشن است. آنها سختترین نواصباند علاوه بر آنکه در برخی اخبار بر آنها مشرک اطلاق شده است. همانند آنچه که در زیارت جامعه آمده است: ومن حاربکم مشرک.
آیت الله خویی رحمة الله علیه هم به مناسبت برخی احکام فقهی، به دو فقره "وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِر وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُم" از زیارت جامعه استناد می کند
درباره زیارت جامعه کبیره شروح فراوانی نوشته شده است. چه بسا بتوان گفت کمتر زیارتی باشد که تا این اندازه بر آن شرح نوشته شده باشد. شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمة الله علیه تعدادی از شرحهائی را که بر این زیارت نوشته شده در کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» آورده است. این حجم از اهتمام علماء نسبت به این زیارتنامه، می تواند شاهد دیگری بر اعتبار آن نزد این دانشمندان باشد.
عدهای، الفاظ فصیح، اسلوب ادبی و معارف بلند زیارت جامعه را شاهدی دیگر بر درستی این زیارتنامه و موجب بی نیازی از بحثهای سندی آن دانستند.
علامه مجلسی رحمة الله علیه می فرماید:
الزیارة نفسها شاهد عدل على صحتها.
متن ایـن زیارت خود شاهدی عادل بر درستی آن است.
در میان معاصران هم آیت الله جوادی در این باره می نویسد:
متن زیارت جامعه کبیره به گونهای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می داند افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم، که مرجع نهایی در بررسی روایات است، هماهنگ می بیند و این، چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می کند.
اگر روایتی حتی با فرض نداشتن سند معتبر، نظائر آن، در دیگر متون حدیثی یافت گردد، به نوبه خود شاهدی بر درستی این روایت خواهد بود.
متن زیارت جامعه از این قبیل است. بسیاری از فقرات آن مانند: «السلام علیکم یا أهل بیت النبوة وموضع الرسالة ... وسلالة النبیین وصفوة المرسلین وعترة خیرة رب العالمین. السلام أئمة الهدى و... ورثة الأنبیاء و ...،» امری بدیهی و غیر قابل تشکیک است.
پارهای دیگر از فقرات زیارت جامعه هم که برخی آن را غلو آمیز دانستند، در بسیاری از متون حدیثی به چشم می خورد تا آنجا که می توان برای این فقرات تواتر معنوی را ادعا نمود.
لازم است بدانیم؛ ائمه علیهم السلام به شدت با غلو مبارزه می کردند و شیعیان را از آن نهی می نمودند.. بنا بر این؛ اگر روایتی، و لو به ظاهر غلو آمیز باشد، اما در کلمات متعدد معصومان علیهم السلام آن هم در حد تواتر معنوی، رسیده باشد, نمی توان آن را نادیده گرفت و خود نشان از غلو آمیز نبودن مضمون آن روایت دارد.
فقراتی از زیارت جامعه مانند: «وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْث ... مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُم»، از این دستهاند. در حالی که با مراجعه به متون حدیثی، همین مضامین در قالب عباراتی چون:
بِنَا یَنْزِلُ غَیْثُ السَّمَاءِ
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین ، کمال الدین و تمام النعمة، ص 202 ناشر: اسلامیة ـ تهران.
وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْث
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق، الکافی، ج 4 ص 577، ناشر: اسلامیه.
و الفاظی مانند: «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه، وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ»، بازتاب دارد. التوحید - الشیخ الصدوق - ص 152، الناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.
بنا بر این؛ همنواختی فقرات زیارت جامعه با سایر متون حدیثی، شاهدی دیگر بر صدور این زیارت از امام هادی علیه السلام است.
در پایان، ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که مجلسی اول رحمة الله علیه در شـرح «من لا یحضره الفقیه» تـجربهای را کـه در مکاشفه دربارة زیارت جامعه و فضیلت آن برایش حاصل شده است گزارش کرده و آن را از مؤیدات و مرجِّحات این زیارت شمرده است. ایشان مکاشفه ی خود را چنین گزارش می دهد:
عند ما کنت فی رواق عمران جالسا إنی بسر من رأى ورأیت مشهدهما فی نهایة الارتفاع والزینة ورأیت على قبرهما لباسا أخضر من لباس الجنة لأنه لم أر مثله فی الدنیا ورأیت مولانا ومولى الأنام صاحب العصر والزمان علیه السلام جالسا ، ظهره على القبر ووجهه إلى الباب فلما رأیته شرعت فی هذه الزیارة بالصوت المرتفع کالمداحین فلما أتممتها قال صلوات الله علیه نعمة الزیارة.
زمانی که در رواق «عمران» در [حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام] در سامرا نشسته بودم، مرقد آن دو امام بزرگ را در نهایت رفعت و زیبایی دیدم، دیدم که بر قبرشان پوششی سبز رنگ از پوشش های بهشتی است [بدین دلیل فهمیدم بهشتی است که] همانند آن را در نیا ندیده بودم؛ در این هنگام حضرت صاحب العصر و الزمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم که پشت به قبر و رو به درب حرم نشسته بودند، به محض اینکه ایشان را دیدم، با صدای بلند همانند مداحان شروع به خواندن همین زیارت [جامعه کبیره] نمودم، زمانی که قرائت زیارت تمام شد، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند، این زیارت خیلی خوبی است.
او پس از گزارش آن مکاشفه مینویسد:
«لا شک لی أن هذه الزیارة من أبی الحسن الهادی سلام الله علیه بتقریر الصاحب علیه السلام وأنها أکمل الزیارات وأحسنها».
نتیجه اینکه با تأیید صـاحب الامر علیه السلام [در مکاشفه]، مرا تردیدی نیست که این زیارت از حضرت ابوالحسن امام هادی سلامالله علیه است و آن کاملترین و بهترین زیارتهاست.
البته ناگفته پیداست که مکاشفه تجربهای شخصی است و نمی توان در مقام نفی و اثـبات چـیزی بدان تمسک و استدلال کرد. هر چند برای شخصی که چنین چیزی را تجربه کرده است اطمینان بخش و حجت می باشد.
فرجام سخن اینکه از رهگذر دانش رجال و بررسی سند، همچنین کنار هم قرار دادن شواهد و قراین، می توان نتیجه گرفت که زیارت جامعه کبیره هم از منظر وثوق سندی و هم از نگاه وثوق صدوری، صحیح و کاملا مورد قبول می باشد.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
منبع:مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج)