وحدت اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی
سه شنبه 12 مهر 1390      4990بازديد




آیت الله  سید حسین طباطبایی بروجردی از جمله مراجع برجسته و عالمانبزرگی بود که همواره موضوع وحدت مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی را در کانون توجهخود داشت.

ملاحظه اوضاع نابسامان مسلمانان، سیطره کفار بر کشورهایاسلامی و غلبه روحیه عداوت و بدبینی بین مسلمانان، مسایلی بودند که عزم وی را برایوحدت و همدلی مسلمانان راسخ تر نمود. وسعت اطلاعات آن مرجع نو اندیش از منابعحدیثی، فقهی، رجالی و تاریخ اهل سنت، در کنار اشراف کاملش به منابع شیعی، به ویچنان قدرتی داده بود، که می­توانست تشابهات و تفاوت‌های بین مذاهب را تحلیل کرده،اندیشه تقریب مذاهب را تا جایی که اصول و مبانی آن مذاهب اجازه می‌دهد، پیش ببرد.حمایت مادی و معنوی مستمر آیت الله بروجردی از دار التقریب که در سال 1327 شمسی درقاهره و با دبیر کلی شیخ محمد تقی قمی شکل گرفت، نشانگر اهتمام وی به وحدت وانسجام مسلمانان است، و شاید در میان مراجع شیعی کسی را نتوان یافت که به پایهمعظم له در راه تقریب بین مذاهب اسلامی کوشیده باشد، نظر به اهمیت دیدگاه ­های اوما بر آن شدیم سیری در اندیشه تقریبی او داشته باشیم. کسی که بتواند به خوبی آرا ودیدگاه ایشان را در این زمینه شرح دهد غیر از آیت الله واعظ زاده خراسانی نبود،ایشان از شاگردان برجسته آن بزرگوار و از کوشندگان راه تقریب است، در مقاله حاضر،تاثیر پذیری‌ها، دیدگاه‌ها و نوآوری‌های و تلاش های تقریبی آیت الله بروجردی راشرح داده است.

 «اندیشه دینی»

یکی دیگر از داعیان اصلاح و انسجام اسلامی و تقریب مذاهب درقرن اخیر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی طباطبایی به شمار می‌رود. آن مرحوم پس ازمرجع کبیر آیت الله اصفهانی (م 1325ش) به مرجعیت عام پیروان اهل بیت (ع) نائلگردید. او از جمله عالمان متبحر در علوم رجال و حدیث شیعه و اهل سنت بود. وی چهقبل از مرجعیت عمومی و چه بعد از آن، همواره به امور مسلمانان عموما، و به امروحدت و زدودن تفرقه‌های فراوان و نزدیک کردن فرقه‌ها و اجتماع آنان تحت لوایاسلام، اهتمام می‌ورزید، تا آنجا که در سال­های آخر عمر که من از نزدیک شاهد بودمهیچ گاه از این فریضه مهم اسلامی غافل نبود.

اینجانب، پس از رحلت آن مرد بزرگ در سال 1380 هجری قمری در سن88 سالگی، بارها در مقالات و مصاحبه‌های خود، راجع به زندگی و نقش علمی و اصلاحیاو سخن گفته‌ام، از جمله کتابی به عنوان «زندگی آیت الله العظمی بروجردی و مکتبفقهی ـ اصولی حدیثی و رجالی وی» منتشر کردم.

اکنون بر آنم که به مناسبت برگزاری کنگره انسجام اسلامی کهسال جاری(1386ش) به فرمان مقام معظم رهبری به آن نامیده شده است، در خصوص همین بعداز زندگی پربار آن حضرت به طور فشرده بپردازم.

آیت الله بروجردی همواره دم از «جهان اسلام» و «وحدت امتاسلامی» می‌زد و اصطلاحات دیگر مانند «تقریب مذاهب»، «انسجام اسلامی»، «اصلاح امورمسلمین» را به کار نمی‌برد، اما اندیشه داوری او همه این مفاهیم را در بر می‌گرفت.

دیدگاه­های آیت الله بروجردی در مورد وحدت و انسجام اسلامی رامی‌توان طی عناوینی چند مطرح کرد. اما پیش از آن یک نکته را یادآور می‌شوم، و آناین که هواخواهان وحدت مسلمین و تقریب مذاهب اسلامی همه جزء مصلحان و اصلاح طلبانروحانی، یا سیاسی جامعه بوده‌اند. کسانی که در فکر اصلاح جهان اسلام و عزت اسلامیو ترقی و تکامل و تعالی مسلمانان بوده و هستند، در تلاش فکری و عملی خود به ایننقطه رسیده‌اند که تا مسلمانان متحد نباشند و جهان اسلام یک­پارچه نشود، اصلاحنخواهند شد و روی رستگاری را در بین جوامع بشری نخواهند دید و هر گونه اصلاح نسبتبه جامعه اسلامی متوقف بر «وحدت امت اسلام» است که (ان هذه امتکم امة واحدة و اناربکم فاعبدون)(1) بنابر این، آیت الله بروجردی پیشاز آنکه هواخواه تقریب مذاهب باشد به طور حتم از مصلحان جهان اسلام بوده است.

1. منابع اصلاحی و تقریبی آیتالله بروجردی

ملاحظه نابسامانی اوضاع و احوال مسلمانان، سیطره کفار برممالک اسلامی، و غلبه روحیه عداوت و بدبینی بین مسلمانان، به اضافه وسعت اطلاعاتاز منابع حدیثی، فقهی، رجالی و تاریخی اهل سنت در کنار منابع شیعی، برای یک عالماصلاح طلب، خواهی نخواهی او را به ارزیابی تفاوت­های دو مذهب و مآلا به فکر تقریببین مذاهب ـ تا جایی که اصول و مبانی آن مذاهب اجازه می‌دهد ـ می‌اندازد.

1-1. مکتباصفهان

به طور حتم آیت الله بروجردی که عمری رادر کسب اطلاع از آن منابع صرف کرده بود، چنین اندیشه مقدسی را برای وی فراهم آوردهبود. ولی ریشه همه این مسایل به دوران تحصیل وی در اصفهان برمی‌گردد. وی تحصیلاتخود را پس از طی مقدمات در بروجرد، در حوزه علمیه عراق و جامع اصفهان گذرانیده بودو خاطرات خوشی از دوران تحصیل خود در اصفهان داشت و با وجد بر زبان می‌آورد. اینحوزه هزار ساله تا آن هنگام، سنت‌های علمی پیشین را در خود حفظ کرده بود، و هنوزسنت ‌های پسندیده قدما را فراموش نکرده بود، سنت ‌هایی که بر علوم نقلی، همطراز باعلوم عقلی، تأکید داشت به علاوه شخصیت ‌های خبیر و مطلع از علم حدیث و علم رجال وتراجم و مانند آن در این شهر وجود داشتند، علومی که در دیگر حوزه‌ های علمی شیعهدر شرف فراموشی بود.

مکتب اصفهان، در حدود هزار سال دارایفعالیت و نشاط علمی و سابقه تحقیق در این علوم به خصوص در روزگار درخشان صفویه ومدتی پس از آن، و حلقه ‌های علمی در جمیع فنون به خصوص در علم رجال و تراجم در آندائر بود. شخصیتی مانند ابو نعیم اصفهانی (336ـ430) جد اعلای خاندان مجلسی، و صاحبکتاب (حلیة الاولیاء) و جز آن، بیش از هزار سال، و شخصیت دیگری به نام سید محمدباقر مولوی صاحب کتاب با ارزش «روضات الجنات فی تراجم الفقهاء و السادات» قبل ازحدود 150 سال که هر دو تن در اصفهان زندگی می‌کردند و اعقاب و خاندان ‌های آنان کههنوز از خاندان ‌های علمی معروف این شهر از جمله خاندان علامه مجلسی که از نسل«ابو نعیم» اند تا کنون در این شهر وجود دارند.

این حوزه علمیه اثر خود را بر این طلبهجوان بروجردی با آن همه استعداد ذاتی، گذاشت و خط مشی آینده او را که بعد از او مشاهدهشد ترسیم کرد؛ علاوه بر این، در بعد علمی، آن شیوه اصلاحی میان فرق اسلام را بایدگفت آن را هم ـ در تحلیل‌هایی که من کرده‌ام ـ از اصفهان کسب کرد. استاد مهم او دراین حوزه که از ‌آغاز تا پایان با او دمساز بوده است، مرحوم سید محمد باقر درچه ‌ایهمین اندیشه وحدت اسلامی را داشته است، وی از خاندان معروف میر لوحی، فیلسوف معروفعصر صفویه است که با نحوه تفکر مجلسی و امثال او در جهت مخالف بوده و داستانهای آندو عالم در کتاب ‌ها آمده است.

این اندیشه اصلاحی اتحاد اسلامی و عنایتبه حدیث و فقه اهل سنت، تا همین اواخر در حوزه اصفهان ادامه داشت، و چنان که معروفاست مرحوم حاج آقا رحیم ارباب بر این باور بود و من جسته گریخته مطالبی در اینخصوص از قول و عمل او شنیده‌ام، به احتمال قوی آیت الله بروجردی تحت تاثیر این طیفاز عالمان بوده است.

2-1. مکتبنجف

در حوزه نجف هم که آخرین دوران تحصیلیآقای بروجردی در آن بود شخصیتی مانند مرحوم شریعت اصفهانی دارای همین قبیل اطلاعاتنقلی و همین اندیشه تقریبی و اصلاحی متخذ از اصفهان بوده و گویا آیت الله بروجردیدر نجف از درس او بهره برده و اجازه اجتهاد از او اخذ کرده بود که عینا در منابعیاد شده در آغاز مقاله، آمده است.

2. کوشش در راه تقریب مذاهباسلامی

 می‌دانیم اصطلاح تقریبمذاهب اسلامی را حدود شصت سال قبل، مؤسسه «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» درقاهره مطرح کرد که گفته می‌شود اصل آن از سخنان سید جمال الدین اسد آبادی معروف بهافغانی گرفته شده است. مراد از مذاهب، در تقریب مذاهب، همانا مذاهب فقهی اسلام استکه عمدتا از چهار مذهب اهل سنت یعنی؛ مذهب حنفی منسوب به امام ابوحنیفه و مالکیمنسوب به امام مالک ابن انس و مذهب شافعی منسوب به امام محمد بن ادریس شافعی ومذهب حنبلی منسوب به امام احمد بن حنبل و دو مذهب شیعی امامی و زیدی است. مذهباسماعیلی فرع مذهب امامی، و مذهب اباضی هم فرع مذاهب اهل سنت است. این مذاهب هرکدام فقهی دارند که شامل احکام عملی اسلام از ابواب فقه از طهارت تا دیات است، ودر پاره‌ای از مسائل، با هم اختلاف دارند، که از اجتهاد فقهای آنان ناشی گردیدهاست.

«دار التقریب» با بحث و فحص و شاید همبا توصیه آیت الله بروجردی به این نتیجه رسید که اختلاف در بحث‌های کلامی از جملهمسأله خلافت و امامت، به جایی نمی‌رسد و قابل تقریب نیستند بلکه مایه تجدیداختلافات خواهد شد، لذا، کوشش خود را روی اختلافات فقهی متمرکز کرد، که سرانجامچنان که خواهد آمد با صدور فتوای شیخ محمود شلتوت شیخ جامع الازهر وقت، به نتیجهرسید، مبنی بر این که پیروان این مذاهب می‌توانند به مذاهب دیگر از جمله مذهبامامیه اثنی عشری برگردند، یعنی از فقهای این مذاهب در احکام پیروی کنند. زیرا همهاز کتاب و سنت بهره گرفته ‌اند. بنابراین، شیخ شلتوت و دیگر اعضای آن مؤسسه در صددشناخت و تصویب عقاید کلامی مذاهب نبودند، چنان نبوده است که برخی دچار این خطا شده‌اندو می‌گویند مذهب شیعه را شلتوت دربست پذیرفته است.

حال باید دید که آیت الله بروجردی درزمینه تقریب فقه شیعه با فقه اهل سنت چه تدابیری را اندیشیده است.

3. تدابیر آیت الله بروجردی برایتقریب مذاهب

1ـ3. عنایتبه فقه مقارن

آیت الله بروجردی در مسائل فقه مقارن درمسائل خلافی اهمیت می‌داد؛ یعنی معتقد بود مسائل فقهی، نه تنها در سطح مذاهبامامیه بلکه باید در سطح همه مذاهب فقهی اسلامی مورد بحث قرار گیرد و در هر مسألهمهم مورد اختلاف، ادله همه مذاهب منظور گردد. به خاطر همین امر، این مرد بزرگ کتاب«مسائل الخلاف» شیخ طوسی را با تحمل مشقاتی در تصحیح آن، چاپ کرد و گاه به گاه اینکتاب را با خود به جلسه درس می‌آورد و از محل مورد نظر عبارات شیخ طوسی را می‌خواندتا طلاب کم کم به این روش عادت کنند.

این ابتکار، باعث گردید که مجتهدان شیعهعلاوه بر کتب فقهی شیعه امامی به کتاب‌های فقهی دیگر مذاهب رجوع کنند، و دقت وتلاش پی‌گیر آن مذاهب را در مسائل مهم فقهی مشاهده نمایند، و ضمنا به این نکتهبرسند که فقه یک علم است مشترک بین همه مذاهب اسلامی که با هم پیوند دارند و در یک­دیگر تاثیر متقابل داشته ‌اند، و هم اکنون نیز می ‌توانند از نظریات یک­دیگر بهخصوص در مسائل نوپیدای فقهی بهره ببرند، و تا کنون بسیاری از مسائل مورد نیاز عصرامروز مانند مسأله بیمه، بانکداری، پیوند اعضاء و مانند آنها را در دوره ‌هایمختلف، مورد بحث قرار داده و در چندین جلد کتاب و مجله خود نشر داده است.

آیت الله بروجردی معتقد بود با مراجعهبه فتاوای رایج اهل سنت در عصر ائمه اهل بیت (ع) بهتر می ‌توان روایات و اقوالائمه را فهمید زیرا گفتار آنان با توجه به آن فتاوی صادر گردیده است. گاهی می ‌فرمود:«فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است»؛ زیرا در آن اعصار احکام مورد عمل مسلمانانهمان فتوای پیشوایان آنان بود، و راویان اصحاب ائمه با توجه به آن فتاوی، از ائمهسؤال می‌ کردند و ائمه هم با توجه به همان فتاوی پاسخ می ‌گفتند.

مؤید این نظریه آن است که بیشتر روایاتفقهی شیعه به صورت سؤال و جواب از ائمه است، که مردم عادی این تعداد زیاد سؤالدقیق را نمی ‌توانند طرح کنند. پیداست که سائلان اهل علم بوده‌اند و مسائل را ازفقهای اهل سنت که با هم محشور بودند می ‌شنیدند و همان‌ ها را از امامان عصر خودمی ‌پرسیدند.

مؤید دیگر این نظریه آن است که ابو عمروکشی معاصر کلینی (م 329ق) در کتاب معروف «اختیار معرفة الرجال» معروف به «رجالکشی» چند تن از اصحاب بزرگ حضرت امام محمد باقر و امام صادق علیهما السلام مانندزراره، محمد بن مسلم، جمیل دراج را از اصحاب ابو حنیفه دانسته است که بر اثر ارشادآن امام همام به اهل بیت(ع) گرویده ‌اند و معلومات فقهی خود را پی در پی، به آنامام عرضه می ‌کرده و پاسخ ایشان را برای دیگران روایت می‌ کردند.

آیت الله بروجردی مراجعه به فتاوای اهلسنت را از مقدمات فقه می‌ دانست و می ‌فرمود: «قدمای ما «مسائل الخلاف» را حفظداشتند یا فتاوای آن­ ها را در کتاب ‌ها و درس‌ های خود نقل و آنها را نقد می‌ کردند.این سنت حسنه یعنی رجوع به فتاوای اهل سنت از گذشته دور تا عصر شهید ثانی (911ـ966ق) و حتی پس از آن، در بین فقهای ما دائر بود و در یکی دو قرن اخیر کم رنگ و یافراموش شده بود؛ ولی پس از آشنایی طلاب و فقها با شیوه آیت الله بروجردی رفته رفتهدر حوزه قم و سپس در حوزه نجف اشرف دوباره رواج پیدا کرد.

آیت الله بروجردی برای تأیید این نظریهبه روش فقهی قدما از جمله شیخ مفید (م 413ق) سید مرتضی (م 436ق) و شیخ طوسی(385ـ460ق) اشاره می ‌فرمود و از بین فقهای پیشین، به شیخ طوسی «محمد بن حسن طوسی»معروف به شیخ الطائفه علاقه خاصی نشان می‌ داد و در جلسه درس گاهی کتاب «خلاف» ویا کتاب «عدة الاصول» از تألیفات شیخ طوسی را می ‌آورد و عبارات آن­ ها را می‌ خواند.گاهی می ‌فرمود: «شیخ طوسی، بعضی از کتاب­ های فقهی خود را مانند «مبسوط» و «خلاف»را برای محیط جهان اسلام و بعضی مانند (نهایه) و دیگر کتب فقهی خود را برای محیطتشیع نوشته است.

ایشان در مواردی که از شیخ انتقاد می ‌شداز وی دفاع می ‌کرد، و می ‌فرمود: (شیخ طوسی با کثرت مشاغل علمی برای این مسأله شاید پنج دقیقه بیشتر وقت صرف نکرده است) یا «اگر کسی لحظات او را برکارهایش تقسیم کنند به هر مسأله ‌ای بیش از پنج دقیقه نمی ‌رسد، و با این پرکاری،طبیعی است که خطا بکند» و بالاخره از کارهای مرحوم شیخ طوسی با اعجاب و تحسین یادمی ‌کرد و می ‌فرمود: «نمی ‌شود در برابر نظریات شیخ به آسانی نظر داد» و یا «شیخطوسی هر یک از کتاب­ هایش را برای هدف خاصی نگاشته است». اصولا یک نوع هم اندیشیمیان آیت الله بروجردی و شیخ طوسی وجود داشت که در خصوص درج روایات اهل سنت درکتاب «جامع الاحادیث» خواهیم گفت.

 بار دیگر می ‌گویم آیت اللهبروجردی معتقد بودند در فقه و استنباط فقهی، باید آرای اهل سنت را بدانیم و آنچهرا از منابع شیعی به دست می ‌آوریم با نظرات و آرای آنان مقایسه کنیم، زیرا اهلسنت فقهی دارند که از کتب و سنت از طریق خودشان به اضافه ادله دیگر مانند قیاس واجماع و جز آن ­ها اخذ شده است و عمدتا و بر اساس یکسری از روایات و آیات شکلگرفته است؛ لهذا باید با دقت به نظرات آنان توجه شود و مقایسه صورت بگیرد، و ادلهایشان به تفصیل نقل و اگر لازم باشد نقد شود. با این پندار و طرز تفکر که علمایاهل سنت دور هم جمع شده و یکسری احکام را جعل کرده‌اند و ربطی به کتب و سنت ندارد،به شدت مخالفت می‌فرمود.

2ـ3. ریشه یابیمسایل اختلافی

آیت الله بروجردی مسائل مهم مورد اختلافرا ریشه ‌یابی می‌ کرد، زمان طرح آن مسایل را از لحاظ تاریخی و اولین باری که مطرحشده در نظر می‌ گرفت، و ریشه اختلاف را به طور معقول و دور از احساس و بد بینیبررسی می‌ فرمود، و نخست حدود اتفاق و اختلاف را در آن مسایل مشخص می ‌کرد و ابتدانقطه نظر اهل بیت (ع) آن گاه نقطه نظر اهل سنت را با متانت و بی طرفی طرح، آن گاهنظر خود را بیان کرده کوشش می‌فرمود که همواره این قبیل بحث ‌ها به صورت بحث علمیو نه جدال مذهبی مطرح گردد؛ مثلا در تحدید «قبله» می ‌فرمود: به اجماع مسلمین و بهضرورت اسلام «کعبه» قبله است سپس در این که برای کسانی که خارج از مسجد الحرامهستند آیا عین «کعبه» یا جهت آن «قبله» است، حدود و سعه جهت را مورد بحث قرار می‌داد.

نیز در رعایت اول وقت نماز می ‌فرمود:همه در اول وقت نماز اتفاق دارند و اختلاف در رعایت آن است، اهل سنت آن را واجبدانسته و تأخیر نماز از اول وقت بدون عذر جایز نمی‌ دانند (که این یکی از دو قولمعروف نزد شیعه هست از جمله شیخ طوسی همین عقیده را دارد) ایشان عقیده داشت در اینمسأله  اشتباهی رخ داده است.

فتوای اهل سنت از این جا نشأت گرفته استکه رسول اکرم -صلی الله علیه و آله- همواره در اول وقت نماز را اقامه می‌کرد. پسآنان در حقیقت، سنت عملی رسول اکرم را دلیل خود می ‌دانند غافل از این که آن حضرتامام جماعت مردم بود و باید وقت معینی را در نظر می‌ گرفت که اول وقت بود، اما درغیر این، گاهی بدون عذر نماز را از اول وقت تاخیر می ‌انداخت تا مردم بدانند تاخیردر اول وقت جائز است. حال، ائمه اهل بیت به این نکته توجه داشته ‌اند و آن را بهپیروان خود گفته ‌اند هر چند در روایات بسیار، تاخیر از اول وقت، کار به شدتمکروهی است. هم­ چنین در اول وقت نماز مغرب می ‌فرمودند: «به اتفاق مسلمین اول وقتاین نماز غروب آفتاب است، اختلاف در این است که به مجرد پنهان شدن خورشید در افق،وقت داخل می ‌شود یا باید حمره مشرقیه از زمین فاصله بگیرد تا یقین کنیم خورشیدغروب کرده است، که شیعه بر آن است،.پس اختلاف در علامت غروب است نه در اصل آن.

بنابر مبنای ایشان به گفته برخی: (اهلسنت از آغاز در صدد تحریف و تغییر احکام بوده ‌اند) نباید اعتنا کرد، بلکه شبهاتعلمی و اجتهاد باعث اختلاف در پاره‌ای از مسائل شده است.

3-3. طرح یکسانکردن حج

یکی از مصادیق بارز اهتمام آیت اللهبروجردی به تقریب مذاهب فقهی، طرحی است که ایشان در سال ‌های آخر عمر به ملک سعودپادشاه وقت عربستان سعودی که به ایران آمده بود پیش ­نهاد فرمود:

ما می‌ دانیم که در برخی از مناسک حجبین مذهب شیعه و مذاهب اهل سنت اختلاف وجود دارد، یکی از مهم­ترین نقاط اختلاف،همانا حج تمتع است برای کسانی که از خارج حرم و از نقاط دور به حج مشرف و طبعاباید از یکی از مواقف محرم شوند و پس از اعمال عمره از احرام خارج شده، آن گاه روزهشتم ذی الحجه‌ مجددا به احرام حج محرم شده و راهی عرفات گردند.

رسول اکرم صلوات الله علیه و آله در(حجة الوداع) فرمود: کسانی که با خود قربانی نیاورده ‌اند مکلفند در مکه پس ازعمره از احرام بیرون بیایند، اما خود آن حضرت و دیگر کسانی که با خود قربانی آوردهو به اصطلاح «هدی» سوق داده بودند به احرام باقی ماندند آن گاه فرمود: اگر درآینده به حج بیایم من هم تمتع خواهم کرد، این را حج تمتع نامیده‌اند زیرا حجاج دربین عمره و حج از محرمات احرام متمتع می ‌گردند.

هنگام صدور این دستور، پذیرش آن بربسیاری از صحابه گران آمد؛ زیرا بر خلاف معمول حج پیش از آن بود، تا این که خلیفهدوم در زمان خلافت خود به مردم فرمان داد که عمره را به حج متصل کنند و با اینفرمان، حج تمتع نزد فقهایی که از خلیفه تبعیت کردند از بین رفت و اکنون اهل سنتغالبا چنین عمل می ‌کنند، هر چند از ناحیه برخی از صحابه در آن هنگام و هم اکنوناز سوی مفتیان سلفی با آن مخالفت شده است، و بر حدیث «حجة الوداع» که به تفصیلتوسط حضرت باقر از جابر بن عبد الله صحابی معروف، در کتب حدیثی اهل سنت و باسندهای آنان نقل شده عمل می‌ کنند.

پیش ­نهاد آیت الله بروجردی به ملک سعودچنین بود. او هدایایی برای ایشان فرستاده بود از جمله چند جلد کلام الله مجید وقطعه ‌ای از پرده کعبه (که بعدها در اطاق پذیرایی ایشان به دیوار زده بودند).ایشان پس از دریافت آن هدایا به ملک سعود نوشتند: هدایای شما را دریافت داشتم؛ امارسم من نیست که از ملوک هدیه قبول کنم، لهذا هدایا را (که گویا پارچه ‌های گرانقیمت بود) برگردانیدم و جهت قداست، قرآن ‌ها و قطعه پرده کعبه را نگهداشتم؛ بهعلاوه حدیث نبوی (حجة الوداع) را برای شما فرستادم. این جریان در همان هنگام درمجله «رسالة المذاهب الاسلامیة» منتشر گردید، گویا ملک سعود مایل بود به ملاقاتآیت الله بروجردی برود که به عللی صورت نگرفت.

حدیث مفصل «حجة الوداع» را حضرت امامباقر علیه السلام در جوانی در سن حدود 17 سالگی که به دیدن جابر بن عبد الله درمحله «بنی سلمه»، در مدینه محل سکنای جابر رفته بود در حالی که نابینا بود از جابرشنیده است. فرمود: «جابر در آن جلسه از نام یک یک حاضران سوال کرد تا به من رسیدگفتم: من محمد بن علی بن الحسین هستم، جابر بسیار محبت کرد و دست به سینه من کشیدو گفت: یابن اخی (ای برادر زاده من) حضرت جریان نماز جماعت جابر را هم برای حاضراننقل، و از وی راجع به «حجة الوداع» سؤال کرد. جابر در آن سفر همراه رسول اکرمبوده، و بنا به نقلی زمام ناقه رسول اکرم را در در دست داشته است. جابر، در پاسخامام محمد باقر (ع) گفت: به اهلش رجوع کردی «علی الخبیر سقطت».آن گاه مراسم (حجةالوداع) را از آغاز تا پایان نقل کرد، که متن روایات در کتب حدیث اندکی با هماختلاف دارند و در برخی از آن ­ها تمام حدیث، و در برخی بخشی از حدیث است.

این جانب در آغاز انقلاب، مقاله ‌ای بهعنوان «حج در سنت» نوشتم که پس از نقل آرای مذاهب اسلامی در حج، به نقل حدیث حجةالوداع پرداختم و جمیع اسناد و طرق و متون آن را گرد آوردم این مقاله در «کتابحج»، که از سوی وزارت ارشاد انتشار یافت، آمده است و ترجمه آن به عربی «الحج فیالسنة» از سوی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی طی جزوه ‌ای منتشر گردیده است.

این روایت به طرق مختلف از راویان اهلسنت به حضرت صادق (ع) می ‌رسد و آن حضرت از پدرش حضرت باقر از جابر بن عبد اللهنقل کرده و در روایات مروی از طرق شیعه نیامده است، در عوض حدیث مفصل دیگری درباره«حجة الوداع» در کتاب «کافی» کلینی از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است، و من آندو را با هم در مقاله «حج در سنت» مقایسه و موارد اختلاف را بیان کرده ‌ام. حالعرض می‌کنم: در این روایت داستان حج تمتع به تفصیل آمده و رسول اکرم بر فراز کوه«مروه» این امر را صادر، و به پشت سر خود اشاره کرد، فرمود این جبرییل است که اینامر را به من وحی کرده است.

ظاهرا منظور آیت الله بروجردی از ارسالاین حدیث برای ملک سعود آن بود که در طریق روایات حجة الوداع به نقل اهل سنت دونفر از امامان اهل بیت علیهم السلام ثبت گردیده و طبعا برای شیعیان هم حجت است ونظر به این که در کتاب صحاح آمده می ‌تواند نقطه وحدت در این مسأله  بینفریقین باشد، و سبب گردد که مسلمان ‌ها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و یکسان عملکنند.

4ـ3. آگهیدادن از فقه شیعه به فقهای اهل سنت

در میان رابطه تقریب فقهی، آیت اللهبروجردی کتاب نفیس «المبسوط» تألیف شیخ طوسی را برای شیخ عبد المجید سلیم یکی ازشیوخ الازهر و از اعضای «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» و رئیس لجنه فتواییالازهر اهدا کرده بود و او پس از مطالعه این کتاب چنان تحت تأثیر قرار گرفته بودکه در اواخر عمر گفته بود: «چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم، و چه بعد از آنکه عضو لجنه فتوا بودم برای نظر دادن در مسایل حتما قبل از رفتنم، کتاب «المبسوط»را مطالعه می‌کردم».

کتاب «مبسوط» را شیخ طوسی در مسایلتفریعی نوشته است و در آغاز آن اظهار داشته که اهل سنت ما را متهم می ‌کنند که شمابه جز یک سلسله احادیث فقهی و محتوای آن­ ها که به صورت فقه در آمده است اجتهادفقهی ندارید، و من بر آنم که تمامی مسایل تفریعی که اهل سنت از راه قیاس و استحسانو مانند آن فتوا داده‌اند در این کتاب مطرح کنم و حکم آنها را از روی کلیات کتاب وروایات اهل بیت و مانند آنها بدون استفاده از قیاس بیان کنم. این کتاب جامع، درحقیقت نخستین کتاب فقه تفریعی امامیه است، و پیش از آن به ندرت در آثار شیخ مفید وسید مرتضی و دیگران دیده می ‌شود. کتاب «مبسوط» بسیار روان و منظم و مستدل و خوشعبارت است.

بنابر این، آیت الله بروجردی  ازطرفی اهتمام داشت که علما و فقهای شیعه با روایات و مبانی فقهی اهل سنت چنان کهقبلا گفته شد آشنا شوند، و از طرف دیگر اهل سنت نیز به روایات و فقه شیعه رجوعکنند و از آن ­ها مطلع شوند. وی در این دو امر موفق گردید و بسیاری از اعضای «دارالتقریب» را که از آن بحث خواهم کرد با فقه شیعه آشنا کرد، تا جایی که آنان درپاره‌ای از مسایل مهم، مانند، شرط شهادت عدلین در طلاق، موافق فقه شیعه فتوا دادندو در قانون مدنی مصر ثبت گردید.

علاوه بر این، وزارت اوقاف مصر در همانایام کتاب «المختصر النافع» تألیف محقق حلی (م 676 ق)ـ که یک دوره فقه فشرده وخلاصه کتاب «شرائع الاسلام» آن محقق است ـ با هزینه خود و با مقدمه وزیر اوقاف وقت(الشیخ احمد حسن الباقوری) چاپ کرد. مقدمه وی بر کتاب «المختصر النافع» در بابتقریب فقهی و مشترکات فقهی فریقین است. این دانشمند به ایران آمد و با آیت اللهبروجردی دیدار کرد و شخصیت آن مرجع عالیقدر او را تحت تأثیر قرار داده بود. من درقاهره در حالی که «الباقوری» مدیر یک دانشکده اسلامی بود، او را ملاقات کردم وبرای من یک جلسه درس و سخنرانی ترتیب داد و از شخصیت والای آیت الله بروجردی واثری که دیدار آیت الله بر وی گذارده بود، سخن می‌گفت.

 4. تقریب در حدیث شیعه و اهلسنت

1ـ4. حدیثثقلین

 همان­طور که قبلا گفته شد آیت الله بروجردی عنایتی بهتقریب در مسایل کلامی از جمله در مسأله خلافت و امامت نداشت گاهی می ‌فرمود مسألهخلافت مربوط به زمان گذشته است که در عالم اسلام خلافتی وجود داشت الآن بحث در آنبی فایده است و این مسأله اکنون مورد نیاز مسلمین نیست. آنچه اکنون مورد نیاز استهمان احکام فقهی است که مسلمان‌ ها امروز هم مانند صدر اسلام باید بدانند که احکامرا از چه مأخذی بگیرند. اگر ما مطلب خود را به طور معقول در این خصوص برای اهل سنتبیان کنیم به نتیجه می ‌رسیم و می ‌توانیم آنان را تا حدی قانع کنیم. به خصوص کهمسأله خلافت که حساسیت بر انگیز است و به دشمنی و زد و خورد می ‌انجامد، از میانرفته و بحث در منابع حدیثی فقه، جدای از آن چندان حساسیتی ایجاد نمی‌ کند.

حدیث ثقلین حدیثی متواتر و از تعدادزیادی از صحابه و تابعین و بر طرق عدیده و در اکثر کتب معتبر اهل سنت ـ علاوه برکتب شیعه- روایت شده است حتی بنابر نقل صحیح مسلم، رسول اکرم (ص) در جریان غدیر ازحدیث ثقلین سخن گفت و خلاصه آن حدیث را با کمی اختلاف در الفاظ و با وحدت معنیفرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی».

نظر به اهمیت موضوع، هم در مصر و هم درایران به شرحی که من در کتاب «زندگی آیت الله بروجردی» نوشته ‌ام این حدیث مطرحگردید، تا این که یکی از محدثان قم مرحوم «شیخ قوام الدین وِشنَوِی» با اشاره آیتالله طرق آن حدیث را در رساله ‌ای به نام «حدیث الثقلین» گرد آورد و «دار التقریب»آن را عینا بدون دخل و تصرف چاپ و منتشر کرد. و بار دیگر آن رساله را ما در «مجمعجهانی تقریب مذاهب اسلامی» همراه توضیحاتی به قلم من به صورت افست منتشر کردیم وهر کس مایل باشد می‌ تواند جهت وقوف بر اعتبار و صحت آن حدیث، به آن رساله مراجعهنماید. لازم است بدانیم انتشار این رساله در قاهره از سوی «دار التقریب» حتما باتصویب شورای عالی آن مؤسسه که کسانی مانند شیخ عبد المجید سلیم و شیخ محمود شلتوتو دیگران در آن عضویت داشتند، صورت گرفته است. و قهرا در آن دیار و در بین استادانالأزهر شایع شده است.

در حدیث متواتر ثقلین رسول اکرم، عترت واهل بیت خود را برای همیشه تا قیامت در ردیف کتاب خدا، مرجع مسلمانان دانسته، پسهمانطور که قرآن حجت باقی است عترت هم حجت باقی است پس طبعا باید مراد از عترتافراد خاصی باشند که مانند قرآن از خطا مصون باشند و نه هر سیدی از ذریه آن حضرت.من در توضیح این قبیل نکات در ذیل رساله حدیث الثقلین که از سوی مجمع جهانی تقریبتجدید چاپ گردید، مشروحا بحث کرده‌ام.

تأثیر حدیث ثقلین بر فقهای اهل سنت

این حدیث که از لحاظ متن و سند قطعی، ومحتوای آن، یعنی حجیت و سندیت ائمه اهل بیت بسیار روشن است، در حقیقت تکانی بهاندیشه فقهی افراد منصف از فقها دارد، و اینک نمونه‌های آن:

مرحوم علامه محمد تقی قمی دبیر کل دارالتقریب نقل کرد: شیخ عبد المجید سلیم که راجع به او بحث خواهم کرد می‌فرمود:«مذهب شیعه امامیه از صاحب شریعت به خصوص مدرک دارد، اما مذاهب دیگر مدرک خاصندارند.» معنای این سخن آن است که «حدیث الثقلین»، مسلمان‌ها را به عترت رجوعداده، و فقه امامیه مأخوذ از عترت است، در حالی که مذاهب دیگر، فتاوای پیشوایانمذاهب است که چنین دلیل خاص ندارند.

نمونه دیگر، که برای ما شیعیان بسیار باارزش است همان فتوای شیخ شلتوت است که به احتمال زیاد پس از اطلاع وی از «حدیثثقلین» و به استناد آن صادر گردیده است.

داستان آگهی شیخ شلتوت از این حدیث رامرحوم قمی چنین نقل می ‌کرد: هنگامی که یک شماره از مجله «رسالة الاسلام» را درچاپخانه کنترل می‌کردم دیدم آقای شلتوت در خلال تفسیر خود ـ که مرتبا در آن مجلهمنتشر می ‌گردید ـ حدیث ثقلین را به گونه دیگر که نزد اهل سنت شایع است (کتاب اللهو سنتی) آورده است، از همان جا به وی تلفن کردن و گفتم: شیخنا این حدیث با طرقفراوان چنین آمده (کتاب الله و عترتی) شیخ فرمود: در حاشیه بنویسید: (و جاء فی بعضالطرق «کتاب الله و عترتی» لا شک أن عترته یحملون سنته) ـ که هم اکنون این حاشیهوجود دارد ـ پس شیخ شلتوت این حدیث را با هر دو متن پذیرفته و به گونه ‌ای آن دورا با هم جمع کرده است. من در ذیل رساله «حدیث ثقلین» را در خصوص اختلاف این دومتن بحث کرده ‌ام، باید گفت: مجرد انتشار این حدیث از سوی دار التقریب خود گواهاندیشه اعضای آن است.

باری، آیت الله بروجردی چه در درس و چهدر جلسه حدیث بر این حدیث ثقلین تأکید داشت و گاه به گاه آن را در درس مطرح وپیرامون آن بحث می‌کرد، بدون این که به موضوع درس ارتباط داشته باشد و همان طور کهگفتم می‌فرمود: «بحث در خلافت حالا بی‌فائده است ولی بحث در اعتبار فتاوی و آراءعترت به استناد همین حدیث، مورد نیاز امروز جامعه اسلامی است» سخن آن بزرگمردبسیاری از فضلای حوزه و علمای خارج حوزه را قانع کرد.

2ـ4. اهتمامبه درج روایات فقهی اهل سنت در کتاب (جامع الاحادیث الفقهیة)

این کتاب یک دوره حدیث کامل فقهی است کهزیر نظر آیت الله بروجردی به کوشش جمعی از شاگردان ایشان از جمله این جانب تألیفگردید و چند بار چاپ شده است و من به تفصیل در کتاب «زندگی آیت الله بروجردی»درباره آن بحث کرده‌ام در خلال تألیف، وقتی که به کتاب «الصلاة» رسیدیم یک روزایشان در جلسه حضور یافت و در حالی که کتابی در دست داشت: فرمود: «شما در ذیل هرباب روایات اهل سنت را از روی همین کتاب بنویسید، تا معلوم شود ما شیعیان چه مقدارحدیث از طریق ائمه داریم


و آن­ها چه مقدار»، همچنین اضافه فرمود: «تعداد روایاتشیعه در فقه خیلی بیشتر از روایات آنان است منتها آنها روی صحاح و روایات خود ازلحاظ سند و متن بیشتر از ما کار کرده‌اند.»

در جلسه حدیث، از روی همان کتاب، احادیثکتاب طهارت را ضمیمه کتاب کردند و به کتاب «صلاة» رسیدند که ناگهان ایشان در جلسهحاضر شدند و به خاطر عکس العمل مخالفین این فکر، اظهار تردید کردند و مسأله مبهمباقی ماند، تا در جلسه دیگری ـ به شرحی که در آن کتاب نوشته ‌ام ـ به طور قطعمنصرف گردید و دستور داد که آن احادیث را از کتاب خارج کنیم. در آن جلسه که فرزندایشان سید محمد حسین بروجردی حاضر بود فرمود: محمد حسن می ‌گوید مردم خواهند گفت:علمای شیعه زحمت کشیده ‌اند و احادیث اهل سنت را از احادیث شیعه خارج کرده‌اند وحالا ما داریم دوباره آن احادیث را وارد کتاب حدیث می‌کنیم. محمد حسن راست می‌ گویدمن می‌ ترسم کتاب متروک گردد.

پس از آن دیگر در بقیه کتاب، احادیث اهلسنت را نیاوردیم و آنچه را هم ضبط کرده بودیم حذف کردیم. من گفتم یک نوع هم اندیشیمیان شیخ طوسی و آیت الله بروجردی وجود داشت، از جمله همین مسأله بود. شیخ طوسی درخاتمه کتاب «تهذیب الاحکام» که یکی از اصول اربعه ما است نوشته است: «من در ابتداروایات اهل سنت را هم ضمیمه کردم؛ ولی دیدم کتاب خیلی طولانی می‌شود، لذا آنها راحذف کردم». همان طور که گفتم آیت الله بروجردی میان فقه و حدیث اهل بیت و احادیث وفتاوای اهل سنت رابطه قائل بود و اعتقاد داشت روایات ایشان با توجه به آن روایات وفتاوی صادر شده است و اطلاع از آنها برای درک درست روایات ائمه لازم است. و از اینراه بر پیوند فقه مذاهب اسلامی از جمله فقه امامیه با فقه اهل سنت تأکید می‌فرمود.

5. حمایت از دار التقریب بینالمذاهب الاسلامیة

دار التقریب در سال 1327 شمسی از سویجمعی از بزرگترین علمای اهل سنت و مذاهب مختلف و علمای شیعه و با کوشش فراوانمرحوم علامه شیخ محمد تقی قمی که سال‌ها در لبنان و مصر اقامت داشت و با دبیر کلیوی شکل گرفت، و در آن هنگام در کل جهان اسلام با اهمیت فراوان تلقی گردید. اعضایآن از اساتید الازهر مانند شیخ عبد المجید سلیم، و شیخ محمود شلتوت، شیخ ابو زهره،حسن البنا، و دیگران و یکی از علمای زیدیه یمن، و از علمای شیعه، مرحوم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در نجف، مرحوم سید شرف الدین و مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه درلبنان بودند.

دار التقریب دارای آیین نامه مشخصی بودکه در آن هنگام آن را در کشورهای اسلامی و بین علمای نامی منتشر کردند و از جملهبرای والد من که واعظ معروفی بود فرستادند که من آن را خواندم و دائما از راه مجله«رسالة الاسلام» از جریان‌ها و اخبار دار التقریب آگاه می‌ شدم.

مجله رسالة الاسلام، زبان گویای آن مؤسسهبود که از بهترین مجلات اسلامی شمرده می‌شد و مقالاتی از اعضای آن مؤسسه از جملهتفسیر قرآن به روش ابتکاری به قلم شیخ محمود شلتوت شیخ الازهر و مقالاتی به قلمشیخ عبد المجید سلیم و کاشف الغطاء و شیخ مغنیه و گاهی از سید شرف الدین و سید هبةالدین عالم شیعی عراقی و دیگران در آن درج می ‌شد. از این مجله فقط تعداد 60 شمارهمنتشر شد که ما در مجمع جهانی تقریب آنها را در 15 جلد منتشر کردیم و برایدانشمندان ارسال داشتیم، این مجله تا آخر حیات آیت الله بروجردی ادامه داشت و بعداتعطیل گردید و کار دار التقریب متوقف شد که علت آن چنین است:

مرحوم آیت الله بروجردی به شرحی که درکتاب «زندگانی آیت الله بروجردی» به تفصیل آمده به آن مؤسسه کمک مالی و هم کمکعلمی می‌کرد و با درگذشت آن مرد این کمک‌ ها قطع شد و کارهای دار التقریب که موقوفبر آن کمک ‌ها بود متوقف گردید.

مرحوم قمی دبیر کل دار التقریب با آیتالله بروجردی رابطه نزدیک داشت و مورد لطف و عنایت و اطمینان و امید ایشان درپیشرفت اندیشه تقریب بود و من که در جمع مؤلفین حدیث در منزل آیت الله هر روز رفتو آمد داشتم بارها می‌دیدم مرحوم قمی همراه مرحوم ابن الدین از علمای روشنفکر بهتهران می‌آمدند و به انتظار می‌نشستند، و بعدا ب حضور آیت الله می‌رسیدند. من بعدابا مرحوم قمی رابطه و آشنایی پیدا کردم و بسیاری از مطالب را درباره دار التقریب واعضای آن از وی شنیده‌ ام.

6. جلوگیری از اهانت به خلفا وبزرگان اهل سنت

در این خصوص دو خاطره را یاد می‌ کنم:یکی آن که یک روز در جلسه حدیث حضور یافت و فرمود: «کسی کتابی نوشته و تا توانستهبه خلفا بد گفته است نام من را هم در آغاز کتاب برده است، من دستور دادم تمامجلدهای آن کتاب را جمع کنند. ما در چه زمانی زندگی می ‌کنیم؟ این حرف ‌ها چه فائده‌ای دارد جز ضرر و ایجاد عداوت؟

خاطره دیگر، یک روز به یکی از طلاب فاضلاصفهان خطاب کرد که این چه وضعیت و حادثه ‌ای است که در اصفهان اتفاق افتاده است؟ظاهرا در آن شهر، تظاهراتی از سوی برخی از مردم متدین علیه یکی از علمای روشناندیش و توأم با اهانت به خلفا و اهل سنت صورت گرفته بود. آن طلبه اصفهانی سبب وانگیزه آن تظاهرات را بیان کرد از این قبیل حوادث می ‌توان به اندیشه تقریبی آیتالله بروجردی پی برد.

7. تأسف از انقراض خلافت عثمانی

ایشان در حضور یکی از کسانی که از ایراندر سمینار فلسطین در قدس شرکت کرده بود جهت کمک به مردم فلسطین، پس از وقوع بر بینتیجه بودن آن اجتماع فرمود: تا وقتی خلافت عثمانی وجود داشت این قبیل مشکلات قابلرفع بود ولی حالا خیر.

بار دیگر از کوشش‌ های آیت الله بروجردیدر راه وحدت اسلامی و مبارزه با عوامل خلاف و تفرقه از ایشان تقدیر می ‌کنیم وباید اعتراف کنم که آنچه گفته شد نمونه ‌ای از عنایت و اهتمام او به امر مهم وحدتاسلامی است.

سایت ایت الله بروجردی
مطالب بیشتر

 نظرات شما



نام    
پست الكترونيكي:  
نظر:  
 
 
 
 
   
دریافت اطلاعات...
مقالات
دریافت اطلاعات...