حق جو:
1- چرا «شیعه» از مذاهب جمهورِ مسلمانان پیروی نمی کند؟
سوال اول من این است که چرا «شیعه» از مذاهب جمهورِ مسلمانان پیروی نمی کند؟ منظورم «مذهب اشعری» در اصول دین و «مذاهب اربعه» در فروع دین می باشد، در صورتی که گذشتگان صالح به آن ها متدیّن بوده اند.
2- امروز، بیش از هر زمان، به اتّفاق و یگانگی نیازمندیم.
خوبمی دانید که امروز چقدر احتیاج به الفت، اتّحاد و همبستگی داریم؛ و خوب میدانید که فعلا در حالی هستیم که دشمنان دین، درون خود را مالامال از غدر وکینه نسبت به ما ساخته اند و از هر راهی که توانسته اند برای نابودی ماقدم برداشته اند، و آنها برای این کار آراء ، نظریّات و نقشه های خویش رامهیّا ساخته و افکار و دلهای خود را از خواب غفلت بازداشته اند، امّامسلمانان همچنان غافل انده اند، گویی به شدت در دریای نادانی و جهالت خوددست و پا می زنند! و دشمنان را برضد خویش اعانت می کنند! چه اینکه ملتهایخویش را پراکنده ساخته! با تحزّب و دسته بندی و تعصّب، پرچم وحدت خود راپاره پاره کرده اند، اتّفاق را ازدست داده و به حزبهای گوناگون تقسیم شدهاند، بعضی برخی دیگر را گمراه می شمارد، و بعضی دیگر از آن دیگری برائت وبیزاری می جوید! بدین گونه است که گرگان ما را شکار نموده و سگان در ماطمع ورزیده اند. آشما غیر از آن چه گفتیم می یابید؟
حق شناس:
1- «ادله شرعی» پیروی از «مذهب اهل بیت» را واجب می شمارد.
تعبّد «شیعه» در اصول دین به غیر مذهب اشعری و در فروع دین به غیر مذاهب اربعه به خاطر تحزّب و دسته بندی و تعصّب نیست،بلکه این «ادله شرعی» است که «شیعه» را به پیروی از «مذهب اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله» ملزم ساخته، ملزم به پیروی از مذهب همانها که دردامن رسالت پرورش یافته اند، و رفت و آمد فرشتگان در خانه آنها بوده، ومحل فرود آمدن وحی و نزول قرآن کریم بوده اند. رویاین جهات است که «شیعه» در فروع دین و عقاید مذهبی، اصول فقه و قواعد آن،معارف سنّت و قرآن، و علوم اخلاق و آداب و رسوم به آنها پیوسته است.
اینفقه به خاطر «تسلیم در برابر ادلّه و برهان»، و تنها به واسطه تعبّد دربرابر سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که این راه را برگزیده است و بس.
اگر «ادلّه شرعی» به شیعه اجازه مخالفت با ائمهاهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را می داد و یا او می توانست به هنگامانجام وظایف -طبق مذهب دیگر- قصد قربت کند، از جمهور تبعیّت می کرد و قدمبه جای قدم آنها می گذارد تا پیمان دوستی محکمتر و دستگیره برادری مطمئنترگردد، امّا «ادلّه قطعی» راه شخص مؤمن را سد می کند و بین او و خواسته هایش فاصله می اندازد.
واز شما جای بسی شگفتی است که می فرمایید : گذشتگان صالح، متدیّن به این«مذاهب اربعه» بوده اند! گویا شما مطلّع نیستید که صالحان پیشین و هم آنهاکه بعد آمده اند، یعنی «شیعیان آل محمد صلی الله علیه و آله» -که درحقیقت نصف مسلمانان را تشکیل می دادند- به «مذهب ائمه اهل بیت» و «ثقلرسول الله صلی الله علیه و آله» متدیّن بوده اند، و از آن کوچکترینانحرافی نیافته اند. آنها از زمان علی و فاطمه (علیهما السّلام) تا هماکنون، مطابق همین روش عمل می کرده اند؛ یعنی از آن زمان که نه اشعری و نههیچکدام از ائمه مذاهب اربعه، و نه پدران آن ها وجود داشته اند. این مسلّما بر شما مخفی نیست.
2- مسلمانان دورانهای سه گانه نخستین، مذاهب جمهور را نمی شناختند.
علاوه بر مسلمانان دورانهای سه گانه نخستین (1)،متدیّن به هیچ کدام از این مذاهب نبوده اند. این مذاهب کجا و مردمدورانهای اول و دوم و سوم کجا؟! -که بهترین دورانها به شمار می رود- زیرا اشعری در سال 270 هجری تولّد یافته و در حدود 335 از دنیا رفته است.
و احمد بن حنبل در سال 164 به دنیا آمده و در سال 241 از دنیا رفته است.
و شافعی در سال 150 متولّد شده و در سال 204 وفات یافته است.
و مالک در سال 95 قدم به این جهان گذارده و در سال 179 به سرای دیگر شتافته.
و ابوحنیفه در سال 80 تولّد یافته و در سال 150 به جهان باقی قدم گذارده است.
امّا«شیعه» از صدر اسلام، متدیّن به «مذهب ائمه اهل بیت علیهم السّلام» بوده-که اهل بیت به آنچه در خانه است آشناترند- ، و غیر شیعه به مذهب و روشعلماء صحابه و تابعین، عمل می کردند.
3- دلیلی بر لزوم پیروی از مذاهب جمهور نیست.
بنابراین،چه دلیلی همه مسلمانان را ملزم می سازد که پس از سه دوره اول به مذاهبنامبرده عمل کنند، نه مذهب دیگری که از پیش مورد عمل بوده است؟
4- جمع پراکندگی با احترام به «مذهب اهل بیت» انجام می شود.
این نکته نیز معلوم است که اختلاف بین مذاهب چهارگانه اهل سنّت کمتر از اختلاف بین آنها و بین مذهب شیعه نیست.شاهد گویای این سخن، هزاران کتاب است که در اصول و فروع این دو گروه تالیفیافته است. پس چرا شایعه پردازان، در میان مسلمانان شایع می سازند: شیعهمخالف اهل سنِت است، امّا شایع نمی سازند که : اهل سنّت مخالف شیعه اند؟!
و چرا شایع نمی کنند که: گروهی از اهل تسنّن مخالف گروه دیگرند؟! اگر جایز است که چهار مذهب باشد چرا پنج تای آن جایز نباشد؟چطور ممکن است چهار مذهب موافق با اجتماع و اتّحاد مسلمانان باشد امّاهمین که به پنج رسید اجتماع از هم پراکنده می شود و مسلمانان هر کدام بهراهی می روند و موجب از هم گسیختگی آنها خواهد شد؟!
چه شد که شما«تابعان مذهب اهل بیت علیهم السّلام» را سبب قطع پیوند اجتماعی و پراکندهشدن می دانید اما پیروان دیگر مذاهب را هرچند از نظر مذهب، نظریّه، مشرب وخواسته ها متعدّد و مختلف باشند، باعث اجتماع دلها، و اتّحاد عزمها میپندارید؟! چنین گمانی به شما نمی بردم، و در دوستی و محبّت و مودّت شما باخاندان پیامبر صلی الله علیه و آله چنین سابقه ای را سراغ نداشتم!
بلیاتّفاق و اتّحاد مسلمانان از این طریق صورت می گیرد که نظر پیروان هر یکاز مذاهب شافعی، حنفی، مالکی، و حنبلی نسبت به «شیعه آل محمد صلی اللهعلیه و آله» همچون نظرشان نسبت به پیروان آن مذهب دیگر باشد.
پاورقی:1-منظور از «دورانهای سه گانه نخستین»، عصر پیامبر صلی الله علیه و آله، عصرصحابه، و عصر تابعین است. که در این سه دوران از مذهب اشعری و از مذاهباربعه (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) نام و نشانی نبوده است.