چقدر خانه نشین بودن کسی سخت است
چه سخت تر که غریبانه دست روی دست .....
غریب بود از این بیشتر که در یک شهر
هر آنچه کوچه به تو می رسد شود بن بست
تو مانده ای وجهانی که دلخوش از دنیا
که در برابر تو داده اند دست به دست
تو رفته ای ومن آرام اشک می ریزم
و هر چه ابر پر از هق هق صدای منست
((نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جست
چنان به موی تو ، آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست))
(شیخ اجل سعدی شیراز)
عباس محمدی